Daily vlog

 از نظر بقیه سن بیست سالگی بهترین سال آدما هاست جوانی و کلی انرژی داری و میخوای کاری انجام بدهی ولی آیا کسی به این پرداخته که این سن چقدر آدم ها سردرگمم ان که واقعا میخوان چیکار کنن برای چه کاری مناسب اند ،راهشون چیه و اگر دوست نزدیکی هم نداشته باشی احساس تنهایی و پوچی هم کنارش باهاش میاد حیوانات هدفشون از بعد تولدشون مشخصه ولی انسان ها نه بخاطر طرز فکر های متفاوت اهداف هم فرق میکنه و همه ما زمان زیادی رو صرف پیدا کردن کاری‌مکنیم که توش غرق بشیم و زندگیمون رو معنا دار بکنیم این مسئله دقیقا مثل نمک و فلفل توی غذاس اگر نباشه بی مزه میشه.

بیاید باهمدیگر دنبال نمک و فلفل زندگیمون بگردیم 

Daily vlog

همه شما ها یه مکان امنی دارید که وقتی توی اون هستید احساس آرامش و خوشحالی میکنید مکانی که جای دیگه ایی پیدا نمیشه و اگر از دستش بدهی اون موقع احساس پوچی و تنهایی میکنی و ممکنه خودتو ببازی و اعتماد به نفست هم از دست بدهی شاید بتونی یه مکان مثل اونو پیدا کنی ولی اون آدمایی که باهات توی اون مکان بودن رو هرگز نمیشه امشب توی همون مکان امنم بودم خودم بودم و لازم نبود همه چیز رو توی خودم‌بریزم و کنارشون پرحرف‌میشم‌ امیدوارم شماها هم‌مثل من همچین مکانی رو داشته باشید ولی اگر از دستش دادی یا نداریش یعنی آدم درستش رو پیدا نکردی تا اون موقع بهت میگم که مردم میان و میرن مردم خیلی چیزا رو فراموش میکنن و حتی به خیلی چیزا فکر هم نمیکنن پس نترس خب‌ برای اینکه خانه امنت رو بسازی فقط یه شکلات نیاز داری همین.

Daily blog

 فراموش نشدنی

نمیدونم برای شما هم اتفاق افتاده یا نه شاید برای تو هم اتفاق بیفته وقتی میخوای چیزی رو فراموش بکنی بیشتر بهش فکر میکنی با اینکه صحفه جدید زندگیم باز شده ولی هنوز آثاری از اون توی صحفه جدید هست که تا چند صحفه دیگه هم باقی خواهد ماند . کسی که من توی سیاه چال افکاراتم پرت کرده کسی جز خودم نیستم ولی انگار که باید کلید این در رو پیدا کنم تا از تاریکی بی حد و مرزی که درونم رو فرا گرفته خلاص بشم برای انجام این کار نیازمند یه نور ام کسی که کاری کنه که از این بحران هم بگذرم نمی خوام عجله کنم هرچقدر بخوام بیشتر پیداش کنم پیدا کردنش سخت تر میشه باید بذارم فقط زمان بگذره فقط زمان که میتونه مشکلات رو حل کنه امیدوارم زمان بتونه مشکلات شما رو هم حل بکنه فقط باید به شوالیه نور و به درخت زیتون سفید ایمان داشته باشی .

Daily blog

روز پر از خود درگیری 

 امروز هم ذهنم مثل دیروز درگیر بود ولی خب دلیل دیروزم فرق میکرد چون فردی ام که خیلی زود تحت تاثیر قرار میگرد و زود گریه میکنه عین بچه ها میمونه مثل ابرهای سیاه طوفانی که چند ساعت شدید میبارند گریه کردم اونم برای آ زان فقط میخواستم که نویسنده رو پیدا کنم ترورش کنم که الان کاری کرده که ده جلسه تراپی نیاز داشته باشم به هر حال این صحفه از زندگیم هم بسته شد قرار توی صحفه جدید نقاشی قشنگ تری کشیده بود پر از امید و جوانی .